Thursday, July 28, 2005

با اون هيكل چاقش يك مانتو كوتاه پوشيده بود با شلوار سفيد كه حسابی رونهاشو بيرون انداخته بود . همين‌طور كه داشتيم حرف مي‌زديم ، حس كردم داره به شوهرم نخ ميده . شوهرم هم حسابی تو بحرش رفته بود : به هم لبخند مي‌زدن ...
فردای اون روز من به شوهرم تو اداره زنگ زدم و گفتم كه به خونه مادرم مي‌رم ، اون هم بياد اونجا دنبالم . بعد از مدتی به مادرم زنگ زدم . اون گفت كه امروز جايی دعوته و خونه نيست . من هم يادم رفت به شوهرم زنگ بزنم . طبقهء بالای خونمون بودم كه يكدفه صدای در اومد و شوهرمو ديدم كه همراه اون خانومه داخل شدن . آروم داخل يكی از اتاقها قايم شدم . زنه خيلی بيشتر آرايش كرده بود . همون دم در كه وارد شدن شروع به لب گرفتن از هم كردن . خانومه گفت : زنتو چطور دست به سر كردی؟
شوهرم گفت : شانس آوردم چون بهم زنگ زد و گفت ميره خونه مادرش...
بعد دستشو تو شلوار زنه كرد و گفت : زود باش كيرم داره شلوارمو سوراخ ميكنه!
زنه گفت : خوب پس ميخوای كون منو سوراخ بكنی؟
شوهرم گفت : عزيزم كون تو سوراخ هست فقط من مي‌خوام يه كمی گشادش بكنم...
اينو گفت و زنه رو از پشت بغل كرد . زنك گفت : همينجا مي‌خوای شروع كنی يا ميريم اتاق خواب؟
به طرف اتاقی كه من بودم اومدند . من داخل كمد قايم شدم . شوهرم لباساشو دراورد و به خايه‌هاش اسپری زد . خانومه گفت : چيكار ميكنی؟
شوهرم گفت : لااقل مي‌خوام يك ساعت بكنمت ...
خانومه شروع به دراوردن لباساش كرد . كون خيلی بزرگی داشت ولی سينه‌هاش ليمويی بود . شوهرم دستشو به طرف كون زنه برد و كونشو انگشت كرد و گفت: كير من بزرگتره يا مال شوهرت؟
زنه گفت : معلومه مال تو !... مال اون اصلا بزرگ نميشه!
شوهرم دراز كشيد و گفت : حالا يك ساك حسابی بزن تا ببينی چقدر بزرگتر ميشه...
زنه پشتش به طرف من بود و روی شوهرم خم شده بود و داشت حسابی كيرشو ساك ميزد .
شوهرم گفت :امروز بايد يه كون درست و حسابی بهم بدی آخه زنم به من كون نميده!
مي‌خواستم برم بيرون از كمد و سرش فرياد بزنم . چون تقريبا همه شبها منو از كون مي‌كرد . ولی گفتم بعداً... زنه كير شوهرمو از دهنش دراورد و گفت : چرا شما مردا همتون كون مي‌خوايد بكنيد؟
شوهرم دستشو تو موهای خانومه كرد و سرشو به طرف كيرش هدايت كرد و گفت : آدم با دهن پر صحبت نمي‌كنه!... و كيرشو تا حلق زنه چپوند .
بعد گفت كه بلند شه و طاقباز بخوابه . خودش هم روی زنه دراز كشيد . من از توی كمد مي‌ديدم كه داره سر كيرشو به در كس زنه ميمالونه و يكدفعه كيرشو داخل كرد و شروع به تلنبه زدن كرد . كيرو تا خايه تو كسش مي‌كرد و نگه مي‌داشت بعد درمياورد و دوباره مي‌چپوند . پستوناشو فشار مي‌داد . صورتشو ليس مي‌زد .بعد بهش گفت دمر بخوابه . وقتی زنه كونشو هوا كرد ، شوهرم هرچی زور زد نتونست كيرشو تو كون خانومه فرو كنه . برای همين شروع به ليسيدن سوراخ كون خانومه كرد و با انگشت حسابی تو كونشو مالش مي‌داد . بعد سر كيرشو دم سوراخش گذاشت . با زور فشار داد . خانومه شروع به آه و ناله كرد .
شوهرم گفت : چقدر تنگی !
خانومه گفت : كير تو خيلی كلفته !
وقتی كيرش تا آخر تو كون خانومه بود گفت : به همين حالت نگرش مي‌دارم تا سوراخت گشاد تر بشه !
خانومه گفت : بكش بيرون احساس مي‌كنم دارم پاره مي‌شم . جر ميخورم ، بكش بيرون !
شوهرم گفت : طاقت داشته باش ...
اينو گفت و كيرشو تا نصفه بيرون كشيد و بعد دوباره فرو كرد و گفت : يك بار كه با شوهرت دعوام شد گفتم زنتو مي‌گام . بعدش آشتی كرديم . ولی كاشكی اينجا بود و مي‌ديد دارم زنشو مي‌كنم!
خانومه گفت : در اون صورت الان به اين راحتی كونم نمي‌ذاشتی!
شوهرم گفت : راست ميگی!بعد كيرشو بيرون كشيد ، طوری كه فقط سر كيرش تو كون خانومه مونده بود . بعد دوباره تا خايه فرو كرد و بعد از چند بار تلنبه زدن گفت كه آبش داره مياد . خانومه هم گفت كه توی همون كونش آبشو بريزه . شوهرم وقتی آبشو خالی كرد روی خانومه موند تا كيرش كوچيك شد و از كون خانومه بيرون افتاد .